خاکستر سرد
خدا دلو شکستنی آفرید
به حرمت به هرکی دل نبستن
اون که یه سنگو تو دلش جا داده
چه انتظاری داره جز شکستن؟
دل شکسته رو بخیه کردن
یه چیزی مثل قوز بالا قوزه
میبُره دستتو، یه وقتی دلت
برای خرده شیشهها نسوزه
نذار که دردای بدون درمون
یه وقت به خلوتت سرایت کنه
وقتی که تونستنی در میون نیست
بذار به خواستنت قناعت کنه
اینکه چی توی تنهاییش میگذره
جاش توی خونه خیال تو نیست
چه فرقی داره روشنه یا خاموش
وقتی که این ستاره مال تو نیست